بعضی وقتا خیلی خسته می شم ... خسته می شم از بودن خودم ... مثه همین الان ...
دوس دارم گم بشم ... دوس دارم ناپدید بشم و نباشم ... مثه دود سیگار توی هوا محو بشم ... میخوام نباشم ... میخوام حتی واسه خودم هم نباشم ...
مرتضی برام از این عرق سگی می ریزم ... با این علف و سیگاری ها ... اون موقع گم می شم ...
نه مرتضی ... من با اینا گم نمی شم ... اینطوری فقط خودمو اسکل کردم ...
من میخوام گم بشم ... می خوام واقعا گم بشم ... نمی خوام دنبالم بگردم ... نمی خوام کسی دنبالم بگرده ...